تولد مامان
عشق من تولد من و بابا تو ماه بهمنه با تفاوت 6 روز . امسال تولد نگرفتیم ولی آخر شب خواهرهای بابا و مامان بزرگت اومدن پیشمون مامان و بابای منم شب قبلش اومدن بابا کیک و گل برام خرید و منم 26 سال رو تموم کردم . راستی این هفته رفتم دکتر با گوشیش دنبال صدای قلب تو می گشت یه چند دقیقه ای طول کشید تا پیدات کنه تو همون چند دقیقه از استرس اینکه یه وقت اتفاقی برات افتاده باشه سر درد بدی گرفتم که تا شب ادامه داشت حالا می فهمم مامانم چقدر برام زحمت کشیده تا بزرگم کنه یه لحظه فکر اینکه تو دیگه نیستی داشت دیوونه ام میکرد که خانم دکتر گفت این وروجک تو ما رو دنبال خودش می کشونه و ما بدو و این بدو که یه هو صدای قلب نازت رو شنیدم خیلی لذت بخش بود دکتر برام سونو نوشت تا چند روز دیگه می یام خودت رو می بینم عزیزم تا اون روز لحظه شماری می کنم .
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی